۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

خيام

خیام می گوید:
خیام فیلسوف بزرگ ایرانی چنین می گوید:
از دو حال خارج نیست،یا خدا قبلا می داند که من چه خواهم کرد و یا نمی داند اگر نمی داند که در آن صورت خدا نیست و در صورتی که می داند چگونه انتظار دارد که من کاری بر خلاف دانایی او بکنم و با رعایت این دو نکته چگونه مرا بعد از مرگ مسوول نموده و کیفر خواهد کرد.
چند رباعی هم از حکیم عمر خیام که به نظر من بزرگترین شاعر(بدون در نظر گرفتن فلسفه و علمش) تمام تاریخ است...
می خوردن و شاد بودن آيين منست
فارغ بودن ز کفر و دين؛ دین منست
گفتم به عروس دهر کابين تو چیست
گفتــا دل خـرم تـو کابين مـن است
گویند بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می و شير و شهد و شکر باشد
پر کــن قـدح بـاده و بـر دستم نِه
نـقدی ز هزار نـسیه بـهتـر باشد
گویند بهشت عدن با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
اين نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل برادر از دور خوش است
مـن هیچ ندانم که مرا آن که سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
اين هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
ای دل تو به ادراک معما نرسی

در نکته زیرکان دانا نرسی

اینجا به مِی و جام بهشتی میساز

کانجا که بهشت است رسی یا نرسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر